متن سخنرانی دکترغلامحسین حسنتاش، استاد دانشگاه و رئیس سابق موسسه مطالعات بینالمللی انرژی در نهمین جلسه از سلسله نشستهای بررسی سیاست خارجی با عنوان «دیپلماسی انرژی؛ فرصتها و چالشها».
مقدمه: اهمیت تعامل دو بخش انرژی و سیاست خارجی
نفت و گاز به دلیل تفاوت جغرافیایی منابع و مصارف پدیده هایی ژئوپلتیکی هستند. 63 درصد ذخایر نفت در خاورمیانه قرار دارد و مجموعا شاید بیش از 80 درصد ذخایر گاز جهان در خاورمیانه، روسیه و آسیای میانه قرار دارد. در مقایسه با نفت و گاز به عنوان مثال ذغال سنگ پدیده ای ژئوپلیتکی نیست. چرا که ذغال سنگ که سومین سهم را در سبد انرژی دنیا دارد کالایی است که مناطق تولید و مصرف آن با هم هماهنگی و نزدیکی دارند. یعنی بیشترین ذخایر آن در آمریکا، چین و استرالیا وجود دارد که موجب میشود پدیده ژئوپلیتیکی نباشد.
نفت و گاز در حال حاضر در سبد انرژی جهان حدود 54 درصد سهم دارند و در آخرین و جدیدترین چشم اندازی که در سال 2001 توسط آژانس بین المللی انرژی منتشر شده است، بر اساس بدبینانه ترین سناریو مجموع سهم نفت و گاز به 50 درصد در افق سال 2035 خواهد رسید. بنابراین مسئله نفت و گاز به این زودی حل نمیشود و جهان بشری به این زودی از مصرف نفت و گاز خلاص نمی شود. پیش بینی می شود که سهم منطقه خلیج فارس در تامین نفت و گاز جهان افزایش پیدا خواهد کرد. کشور ما صرف نظر از اینکه خودش دارای ذخایرعظیم نفت و گاز است، در موقعیتی قرار گرفته که اگر نفت و گاز هم نداشت، کماکان دارای اهمیت ژئوپلتیک بود. چرا که در موقعیتی قرار گرفته که به عنوان قلب (Heartland) انرژی محسوب میشود، چرا که ما در میانه خاورمیانه، خلیج فارس و آسیای میانه قرار گرفته ایم.
کشورهای صنعتی از سال 1973 که شوک نفتی نفتی اتفاق افتاد، به بعد، تلاش کرده اند وابستگی خود را به این انرژیهاکم کنند. یعنی درست است که سهم نفت و گاز به 54 درصد رسیده و در آینده به 50 درصد خواهد رسید ولی باید توجه داشت که این سهم نهایی (Margin) است. یعنی تمام تلاش خود را برای به حداقل رساندن این سهم انجام داده اند. در این راستا از استفاده از انرژی های هسته ای و ذغال سنگ و سایر انواع انرژی حمایت کرده اند. علی رغم این تلاش برای کاهش سهم نفت و گازT هنوز شاهد سهم بالای این انرژیهادر مصرف دنیا هستیم و این اهمیت نفت و گاز را نشان میدهد که به عنوان تامین کننده نهایی انرژی در نظر گرفته میشود. کشورهای صنعتی حداقل بعد از وقوع شوک اول نفتی در سال 1973، انرژی را به طور کل و خصوصا نفت را کالایی استراتژیک دیدند و با آن به عنوان کالای بازار و تجاری برخورد نکردند و آن را به نیروهای بازار واگذار نکردند. آنها استراتژیهاو راهبردهای روشنی برای انرژی داشتند که این مسئله هم اهمیت سیاسی انرژی به طور کل ونفت و گاز به طور خاص را نشان می دهد.
:: برچسبها:
دیپلماسی ,
:: بازدید از این مطلب : 2994